اسکریپت
بچه ها در حین در گیری قمقمه های خود را به آب جزیره میزدند و از سر عطش و تشنگی میخوردند،حال آنکه آب آلوده به خون و جنازه های دشمن بود.اما هیچکس جرات نداشت از سنگر بیرون رود و چند متر آن طرف تر آب تمییز بردارد.حاجی این صحنه را که دید بسیار ناراحت شد.سریع قمقمه های بچه بسیجی ها را جمع کرد و از سنگر بیرون رفت. و بعد روی بدنه شکسته پل رفت.زیر رگبار گلوله های دشمن وارد آب هور شد و تا جایی رفت که آب صاف و زلال میشد.دقایقی بعد برگشت قمقه ها را پر از آبکرده بود.
کجایند آن مردانی که بی ادعایند......کجایند آن مردانی که زبان و عملشان یکی بود
که چقدر زمان گذشته دیر میشود و روی به زمان حال با فراموشی رنگ سرخ شهدا به رنگ سبز پول پناه آورده اند.