اسکریپت
بسم رب شهدا و صدیقین
عاملی که باعث شد حاج همت همان وقت(در میانه عملیات بیت المقدس61)با عجله راهی خط شود،جملات تکان دهنده ای بود که از حسین(شهید حسین بادامچیان) شنید.او گفنه بود:حاج آقا من دیگر هیچ کس را جز خدا ندارم.شما هم که میگویید به عقب برگرد،بهتر است بدانید من نه قادرم به عقب بیایم،نه جلو بروم،اما به خواست خدا،مقاومت میکنم و نمی گذارم عراقی ها حلقه محاصره را از اینکه هست تنگتر کنند.داغ اسیر شدن مان را به دلشان می گذاریم و به اذن خدا. بنا داریم تا پای جان مقاومت کنیم.
کاش ماها هم مقاوت را به شکستن دلها نمی شکستیم
و کاش می فهمیدیم که اینها هم مقاومت کردند تا ما قدی علم کنیم.
واقعا بعضی از اوقات چرا اینقدر آدمها به هم دیگه فکر نمیکنن و تمام فکر وذهنشون خودشون هستند و خانوادشون.خوبه نمیگم بده ولی آخه ما روی یک کره خاکی زندگی میکنیم که تمامیون جنسمون از خاکه.پس چه لزومی داره فخرفروشی که من برترم.(آهای این جسم خاکی رو باید به خاک بسپاری).
یکی از رفقامون رفته خونه یکی از همشهریامون از طرف یه بنده خدای خیری کار بکنه .
حالا خونه طرف یه خونه قدیمی خشت و گِلی. تنها جایی که قابل سکونت داشت یه اتاق 2*3بود.که اتاق روی حیاطش از سقف تا دیوارهاش روی هم خراب شده بود.یه آشپزخونه داشت اونم روی حیاط که در نداشت .شیر آب داغ نداشت.به جای در پرده نصب کرده بود.و قسمت جلویی آشپزخونه ش هم خراب شده بود که حالت اوپن اونم رو به حیاط به خود گرفته بود.
شوهر این بنده خدا یه عراقی بود که با آوردن یه بچه این زن و تنها گذاشته و رفته.
توی شهرشون بین تمام کارگرها رسمه که صبحانه یا نهار بنا به ساعت کار از طرف صاحبخونه داده میشه.حالا این بنده خدا هرچی به این زن میگه که من ظهر میرم خونه و برمیگردم.این زن قبول نمیکنه.
این دوست میگه برای اینکه نهار منو درست کنه رفته خونه یکی از همسایه ها مواد اولیه یه نهار و قرض گرفت.
که بدتر از اینهم شاید شماها دیده باشید.
اما این و امثال این برای یک شهر60هزار نفری قابل کنترل میباشد.نه اینکه پول درآمدی از معدن چادرملو صرف فدراسیون اسب سواری بشه.یا نماینده شهر با رییس معدن .................نقطه چین
ما در دولت دهم گرانی ها کشیدیم
سختی های زندگی کشیدیم
رنجها و بلاها کشیدیم
شاید پول نان هم در جیبمان نبود
شاید گرسنه شب را تا صبح میکردیم
شاید دلمان برای بچه مان میسوخت وقتی که از کنار یک بستنی فروشی میگذشتیم ولی پولی برای خریدن آن نداشتیم
اما هسته هایی از دل پاک هسته های کشورمان ساختیم
احمدی روشنی ها ساختیم
شهریاری ها ساختیم
رضایی نزاد ها ساختیم
علی محمدی ها ساختیم
ساختیم با رنجها تا هسته ها ساختیم
ولی تن به ذلت ندادیم
تن به خواری ندادیم
با نداری ها ساختیم
اما یک وجب از خاک ایران را نفروختیم
باشد ما هم دندان به جگر می گیریم.