اسکریپت
با دیدن شکوفه های باران در دل شب به اندکی از قطره هایش برای سیرآب کردن گنجشکهای لب پنجره ام بسنده کردم.می دانستم این قطرات بوی یار را برایم زنده میکند.خواستم به گنجشکها داده باشم تا آنها هم بوی یار مرا چشیده باشند.قطرات کمی در زیر بارن کاسه ی لب حوض مادرم را پر کرده بودند.به مادرم حسودیم شد گفتم این بوی یار من است یا مادرم.ندایی امد که گفت کمی صبر کن.چند لحظه بعد در زیر باران مادرم را با چادری خیس داشت صدا میزد.گوش فرا دادم او هم یار مرا صدا میکرد.به خود گفتم ای مادر کاش من هم به قدر شما برای یارم قطره ایی جمع میکردم.با بوی این قطرات هوش از سرم رفته بود.با دلی آشفته به سوی مادرم رفتم.گفتم مادر دلم طاقت قطرات تو را ندارد.بس کن.گفت:پسرم کاش به هر اندازه ایی که برای نیازمان دعا میکردیم.برای آمدن یارمان دعا کرده بودیم.او آمده بود.
باز دلم عیش و طرب میکند
هیچ ندانم چه سبب میکند؟
دو نفر مغازه دار عهده دار زندگی خانواده سیدی میشوند،یکی ار آن دو برای تشرف به محضر امام زمان(عج الله و تعالی)ذکر سفارش شده ی شیخ رجبعلی خیاط را شروعمیکند.پیش از شب چهلم ،یکی از فرزندان خانواده ی سید نزد او می آید و یک قلب صابون می خواهد.مفازه دار میگوید:مادرت هم فقط ما را شناخته،فلانی هم هست-اشاره به مفازه دار دیگر-میتوانید از او بگیرید.این شخص میگوید:شب که خوابیدم،ناگهان متوجه شدم که از داخل حیاط مرا صدا میزنند،بیرون آمدم کسی را ندیدم،مجددا خوابیدم،باز مرا به اسم صدا کردند...تا سه بار دفعه سوم در منزل را باز کردم،دیدم سیدی روی خود را پوشانده است و میگوید:ما میتوانیم بچه هایمان را اداره کنیم،ولی می خواهیم شما به جایی برسید.
منبع:کیمیای محبت
بسم رب الشهداء و صدیقین
خدا خوب میدانست عشقش را در دل چه کسانی بیاندازد.جایی نهالش کاشت که میوه اش را شهادت برداشت کرد.شهادت سنگ صبوری مادر را به سینه میزد.خدا درد را آفرید درمانش را هم خلق کرد.درد عشق خدا، درمانش شهادت.آرام شد.پرواز کرد.به آسمانها که دیگر رنگی از زمین را نبیند.سختی این درد را کشیده اند.اما شیرینی آن را تا ابد چشیده اند.شهادت.رنگی است از خون.بالی است از جنس پرواز.پریدنش از نوع طاووس.چقدر زیبا بود پریدنش.
شهادت جلوه گاه عشق .سرچشمه باران عشق.
بگم براتون که این همه تبلیغ از ماشین و بانک و محصولات غذایی گرفته تا اونچه که فکرشومیکنید.بنده از هیچیز خبر ندارم و نمیخاممبدونم.که شرکتی میاد با کلی تشریفات محصولشو تبلیغ میکنه بعد از تبلیغش تازه میاد اعلام جایزه هم میکنه.آخه من نمیدونم این شرکت چقدر براد سود داره که بری نمیدونم گوجه کیلویی 3یا 4 هزار تومن بخری شایدم بیشتر.اونوقت بیایی بگی به اندازه وزن تمام اعضای خانواده تون اسکناس میدن.یا همین هراه اول میبینی طرف و کشوندن جلو تلویزیون با هزار آب و تاب نامه به دستش میدن که بخون بعله توش نوشته 25 میلیون پول جایزه برده.یا یه ماشین کلاس بالا جایزه تعیین میکنن.چقدر سود داره.که اینقدر جایزه بدی.میلیون میلیون.اصلا تو کشورمون فقیر و بیچاره و بدبخت.یا حتی دخترایی که دم بختن مادر پدرشون چون که پول ندارن جهیزیه بخرن با هر دلیلی خاستگارو رد میکنند.نه اصلا وجود نداره.اگر داشت که این بانکها این جایزه های کلون نمیدان.یا این همه سود های بالا نمیدادن.هر چند از این دست میگیرن از اون دست پس میدن.در هر حال از کجا و از چه طریقی این جوایز میلیونی در میاد ما که خبر نداریم.الله و اعلم