اسکریپت
می خواستم که رسمی بنویسم ولی تمام سعی و تلاشمو کردم نتونستم مثل اینکه به ما نیومده رسمی باشیم.
زبانم نای گفتن نداره از چی بگم از کجا بگم از کی بگم. دنیا سرتا سر از حرف وحدیث و قصه و داستان و حکایت و وصل و فراق و دوری و رسیدن و نرسیدن، به قول حافظ:
زبان خامه ندارد سر بیانِ فراق وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
فراق اصلی است که ما ایرانی ها وتمام شیعان از آن رنج می بریم زمان ها گذشت و وصال صورت نگرفت:
دریغ مدّت عمرم که بر امید وصال بسر رسید و نیامد بسر زمان فراق
ای کاش تمام عمرم پای فراق یار به سر میشد اما محیطمون اینجوری شده که فقط باید به این و اون فکر کنیم که چی کار کرده کی قراره چی کار بکنه تا میاییم به خودمان می بینیم که همه چی پایان یافته فقط خودتو بیهوده درگیر کردی عمرت رفت تها دل خوشیمون اینکه شب جمعه بشه بریم هیت رفقا دور هم بشینیم 2-3ساعتی هیتو بگردونیم جوونا رو دورشون بیگیریم باهاشون گپ بزنیم اصل این هیاتا رو روضه ها و سینه زنیها رو براشون توضیح بدیم .تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه نگذاریم جووونامون آغشته به اینا و اونا بشن البته تا اونجایی که دستمون بر میاد.
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
می آید: